- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 من آن صیدم که هرکس را نظر بر حال من افتد ز بس زخم دلم کاریست در دنبال من افتد
2 شکارت خوش برآید چون که از منزل برون آیی شکارت خوش برآید چون که از منزل برون آیی
3 نیم مرغی که بس دشوار باشد صید من کردن ز بس سستم، گره از بال من در بال من افتد
4 از آن برجم که هرگه عقده یی در پیش چرخ آید ز دوران ماه من ماند ز گردش سال من افتد
5 بزن بر نامه ام ای ابر محشر از کرم برقی که می ترسم ملک را چشم بر اعمال من افتد
6 به قاتل خون خود پیش از سئوال حشر می بخشم که در شرمندگی می ترسم از اهمال من افتد
7 مرا گستاخ گویی هاست در مجلس نخواهد شد که دایم بند حسرت بر زبان لال من افتد
8 مران از گوشه چشمم که از عالم همین دارم که در هر شادی و غم قبله آمال من افتد
9 بسی پرشوق می آید «نظیری » کعبه می ترسم بتی ناگه ز طاق از شوق استقبال من افتد