ای کرده دلم سوختهٔ درد از سنایی غزنوی غزل 388

سنایی غزنوی

آثار سنایی غزنوی

سنایی غزنوی

ای کرده دلم سوختهٔ درد جدایی

1 ای کرده دلم سوختهٔ درد جدایی از محنت تو نیست مرا روی رهایی

2 معذوری اگر یاد همی نایدت از ما زیرا که نداری خبر از درد جدایی

3 در فرقت تو عمر عزیزم به سر آمد بر آرزوی آنکه تو روزی به من آیی

4 من بی‌تو همی هیچ ندانم که کجایم ای از بر من دور ندانم که کجایی

5 گیرم نشوی ساخته بر من ز تکبر تا که من دلسوخته را رنج نمایی

6 ایزد چو بدادست به خوبی همه دادت نیکو نبود گر تو به بیداد گرایی

7 بیداد مکن کز تو پسندیده نباشد زیرا که تو بس خوبی چون شعر سنایی

عکس نوشته
کامنت
comment