- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای کرده دلم سوختهٔ درد جدایی از محنت تو نیست مرا روی رهایی
2 معذوری اگر یاد همی نایدت از ما زیرا که نداری خبر از درد جدایی
3 در فرقت تو عمر عزیزم به سر آمد بر آرزوی آنکه تو روزی به من آیی
4 من بیتو همی هیچ ندانم که کجایم ای از بر من دور ندانم که کجایی
5 گیرم نشوی ساخته بر من ز تکبر تا که من دلسوخته را رنج نمایی
6 ایزد چو بدادست به خوبی همه دادت نیکو نبود گر تو به بیداد گرایی
7 بیداد مکن کز تو پسندیده نباشد زیرا که تو بس خوبی چون شعر سنایی