- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ساقی به زحمت آمده ام تا به پای خم یک کاسه می بیار وگر نیست، لای خم
2 باطن ز کسب معرفتم به نمی شود تبدیل خلق می کنم از کیمیای خم
3 از یک پیاله ام ز خلاف فلک بخر کز سر برون شدم چو می از تنگنای خم
4 گر خم شکست محتسبم غم نمی خورم کافیست یک کرشمه ساقی بجای خم
5 تا هست باغ و میکده از غم پناه هست یا زیر گل شویم نهان یا قفای خم
6 چشمم غنی شد از کرم پیر می فروش طبعم کریم شد ز دم دلگشای خم
7 مستی من ز جنس حریفان دور نیست نوشم می از قرابه دیگر ورای خم
8 پیمانگی کند فلکم، مهر قطرگی گردون صلای جام زند من صلای خم
9 در حرص نان چو مور «نظیری » چه مانده ای طاووس می شود مگس اندر هوای خم