- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بدیدم آنچه در هجر جمالش خداوندا نبیند کس مثالش
2 به کنج خلوت هجران شب و روز تسلی میدهم دل با خیالش
3 بود دوزخ زهجرانش کفایت بود فردوس رمزی از وصالش
4 حرام است از چه قتل بی گناهان بشرع عاشقی کرده حلالش
5 زمی ساقی بما دردی ببخشای نیم گر درخور صاف زلالش
6 مگر مه شد مقابل با تو کافتاد کلف بر چهره او را ز انفعالش
7 خرابم کرد اگر چشمش نگهدار خداوند از آسیب و زوالش
8 نمیپرسی که مرغی بود ما را گرفتار قفس چونست حالش
9 بهشت آندم بهشت از دست اسرار که دید آدم فریب آن دانه خالش