عمرها شد می‌زنم در راه عشقش از طغرل احراری غزل 40

طغرل احراری

طغرل احراری

طغرل احراری

عمرها شد می‌زنم در راه عشقش گام‌ها

1 عمرها شد می‌زنم در راه عشقش گام‌ها رفتن رنگ است از ما بستن احرام‌ها

2 اعتبار ما و من از نشئه کیف و کم است فال فرصت می‌زند هر دم صدای جام‌ها

3 سرخ و زرد این جهان را حاجت اکسیر نیست انقلاب رنگ دارد گردش ایام‌ها!

4 دارد الهام تسلی از تپش ذوق دلم شهیر جبریل باشد شوخی پیغام‌ها

5 صید قلاب محبت را رهایی مشکل است خون بسمل می‌تپد از حلقه این دام‌ها

6 هیچ کس در دهر از جام امل مسرور نیست تلخی زهر است یکسر شربت این کام‌ها

7 چون سحر خلق جهان کافور دارند در نفس پختگی هرگز نباشد قسمت این خام‌ها

8 صد فلاطون از ره حکمت نمی‌سازد علاج خشکی نبض جنون از روغن بادام‌ها

9 طغرل از آوازه هستی عرق گل کرده‌ایم حاصلی جز شرم نبود در نگین زین نام‌ها

عکس نوشته
کامنت
comment