1 امشب همه شب ز هجر نالان بودم با بخت سیه دست و گریبان بودم
2 قربان شومت دی به که همره بودی کامشب همه شب به خویش گریان بودم
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 چیست قصد خون من آن ترک کافر کیش را ای مسلمانان نمیدانم گناه خویش را
2 ای که پرسی موجب این نالههای دلخراش سینهام بشکاف تا بینی درون خویش را
1 از نظر افتادهٔ یاریم مدتها شدست زخمهای تیغ استغنا جراحتها شدست
2 پیش ازین با ما دلی زآیینه بودش صافتر آهی از ما سر زدست و این کدورتها شدست
1 یار ما بی رحم یاری بوده است عشق او با صعب کاری بوده است
2 لطف او نسبت به من این یک دو سال گر شماری یک دوباری بوده است
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به