- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا از قضای دشت به گلشن فتاده ام از چشم طایران نوازن فتاده ام
2 در نقش کارگاه جهانم نمود نیست کز ضعف همچو رشته ز سوزن فتاده ام
3 گه سینه می خراشم و گه چهره می کنم شوریده تر ز باد به خرمن فتاده ام
4 نی در حساب گوهرم آید نه در نظر از کیسه کریم به برزن فتاده ام
5 مشتاق التفاتم و محتاج رحمتم چون طفل شیرخوار به دامن فتاده ام
6 سعیم اسیر دوست درین ترکتاز کرد طالع نگر که قسمت دشمن فتاده ام
7 زین بوم و مرغزار نیم گر ملونم طاووس سدره ام ز نشیمن فتاده ام
8 باز شهم که تا کشد از مرحمت مرا در دست این عجوز برهمن فتاده ام
9 طبل رحیل قافله سالار می زند من در طلسم بی در و روزن فتاده ام
10 چون گل به رنگ و بوی هوا خرقه در گرو دستار داغدار به گردن فتاده ام
11 ریحان دمد به عشق «نظیری » ز آتشم در گلشن خلیل ز گلخن فتاده ام