1 بازی خور روزگار بودم همه عمر از بخت امیدوار بودم همه عمر
2 بی مایه به فکر سود ماندم همه جا بی وعده در انتظار بودم همه عمر
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 چشمم از ابر اشکبارترست از عرق جبهه بهارترست
2 گریه کرد از فریب و زارم کشت نگه از تیغ آبدارترست
1 ما لاغریم گر کمر یار نازکست فرقی ست در میانه که بسیار نازکست
2 دارم دلی ز آبله نازک نهادتر آهسته پا نهم که سر خار نازکست
1 لرزه دارد خطر از هیبت ویرانه ما سیل را پای به سنگ آمده در خانه ما
2 تفی از برق بلا تعبیه دارد در خویش دهن خاک کند آبله از دانه ما
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به