-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا بعشق تو جان و دل بستم رستم از خویش و با تو پیوستم
2 تا بروی تو چشم بگشادم کافرم گر بغیر دل بستم
3 تا بدیدم گشایش لطفت بر دل انوار قهر را بستم
4 مزهٔ قهر یافتم در لطف لطف در قهر هم مزیدستم
5 هوشیارم کنی گه مستی هم ز تو هوشیار و هم مستم
6 تو همانی که بودی از اول من دم تو بکهنه پیوستم
7 هستی تو بذات تو قایم من دمی نیستم دمی هستم
8 تو بلندی ز خویشتن داری من بتو عالی و بخود پستم
9 فیض در کفر دید ایمان را تا که زلفت فتاد در شستم