-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دارم دلی ز غصه گرانبار بودهای بر خویشتن ز آبله چیزی فزودهای
2 دل آن بلا کزو نفسی برق خرمنی بخت آنچنان کزو اثر مرگ دودهای
3 از بهر خویش ننگم و دارم ز بخت چشم خود را در آب و آینه رخ نانمودهای
4 گمنام و زهد کیشم و خواهم به من رسد در رخت خواب شاه به مستی غنودهای
5 خواهم ز خواب بر رخ لیلی گشایمش چشمی نگه به پرده محمل نسودهای
6 خواهم شود به شکوه و پیغاره رام من در گونهگون ادا به زبانها ستودهای
7 با دین و دانش چو منی تا چهها کند سجاده و عمامه ز صنعان ربودهای؟
8 با دوستان مباحثه دارم ز سادگی در باب آشنایی تا آزمودهای
9 خجلت نگر که در حسناتم نیافتند جز روزه درست به صهبا گشودهای
10 در بزم غالب آی و به شعر و سخن گرای خواهی که بشنوی سخن ناشنودهای