جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جهان از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 961

غزل 961 ام از 6329 غزلیات

جهان را بدیدم وفایی ندارد

1 جهان را بدیدم وفایی ندارد جهان در جهان آشنایی ندارد

2 در این قرص زرین بالا تو منگر که در اندرون بوریایی ندارد

3 بس ابله شتابان شده سوی دامش چو کوری که در کف عصایی ندارد

4 بر او گشته ترسان بر او گشته لرزان زهی علتی کان دوایی ندارد

5 نموده جمالی ولی زیر چادر عجوزی قبیحی لقایی ندارد

6 کسی سر نهد بر فسونش که چون مار ز عقل و ز دین دست و پایی ندارد

7 کسی جان دهد در رهش کز شقاوت ز جانان ره جان فزایی ندارد

8 چه مردار مسی که مرد او ز مسی که پنداشت کو کیمیایی ندارد

9 برای خیالی شده چون خیالی بجز درد و رنج و عنایی ندارد

10 چرا جان نکارد به درگاه معشوق عجب عشق خود اصطفایی ندارد

11 چه شاهان که از عشق صد ملک بردند که آن سلطنت منتهایی ندارد

12 چه تقصیر کردست این عشق با تو که منکر شدی کو عطایی ندارد

13 به یک دردسر زو تو پا را کشیدی چه ره دیده‌ای کان بلایی ندارد

14 خمش کن نثارست بر عاشقانش گهرها که هر یک بهایی ندارد

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر جهان را بدیدم وفایی ندارد

شاعر شعر جهان را بدیدم وفایی ندارد چه کسی است ؟

شاعر شعر جهان را بدیدم وفایی ندارد جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر جهان را بدیدم وفایی ندارد در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر جهان را بدیدم وفایی ندارد چیست ؟

قالب شعر جهان را بدیدم وفایی ندارد غزل است

مضمون اصلی شعر جهان را بدیدم وفایی ندارد چیست؟

این شعر در دسته‌بندی پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر