- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن روی به نیکویی خورشید جهانستی وان یار به زیبایی چون حور جنانستی
2 خونخواره دو چشم او چون در نگرد شاید گویی که دو جادو را آهنگ به جانستی
3 گر راز دو زلفینش ایام بدانستی شوریده شدی عالم خورشید نهان استی
4 کافر بشدی مؤمن, مؤمن بشدی مرتد گر راه وصال او بر خلق بیانستی
5 ور قیصر رومی را زنار رفیقستی راهش نشدی پنهان عیبش نه عیانستی
6 ور نعرهٔ مستان را در هجر خطر بودی دایم رقم دولت سروی و بنانستی
7 گر زخم فراق او بر کوه گذر کردی کُه را به جهان اندر چون موی میانستی