تویی ، شها ، که بتو از رشیدالدین وطواط قصیده 72

رشیدالدین وطواط

آثار رشیدالدین وطواط

رشیدالدین وطواط

تویی ، شها ، که بتو چرخ را نیاز آید

1 تویی ، شها ، که بتو چرخ را نیاز آید ببارگاه تو اقبال در نماز آید

2 زطبع دشمن جاهت سموم غم خیزد ز رشح خدمت صدرت نسیم ناز آید

3 ز عون تیغ تو ملت بانتظام رسد ز حسن سعی تو دول در اهتزاز آید

4 مجاز گشت در ایام کار دشمن تو وگر طلب کندش عکس هم مجاز آید

5 مگر که سالب کلی شدست کار عدوت؟ که عین سالب کلی بعکس باز آید

6 خدایگانا ، من بازگشتم از خدمت حرام چه ضرورت بود چو آز آید؟

7 مرا ، شها، چو تو عزم ره دراز کنی ز عاجزی بدل اندیشهٔ دراز آید

8 تنم در آب دو دیده شود فسرده و لیک دلم در آتش اندوه در گداز آید

9 منم چو صعوه بعحز و تو بازی و هرگز که دید صعوه کزو اقتدار باز آید؟

10 بسا که پیر کند دور چرخ ، تا ناگاه بدست چرخ جوانی چو من فراز آید

11 روا بود که چو من کس برای عصمت جان ز صحن مهلکه در حصن احتزاز آید؟

12 تویی ، شها ، که هزاران هزار مثل مرا ز یک اشارت جاه تو برگ و ساز آید

13 ز تو سزد که چو من بنده ای بخدمت تو برهنه روز زمستان بتر که تاز آید؟

عکس نوشته
کامنت
comment