ماییم و دلی به غم نشسته از جلال عضد غزل 244

جلال عضد

آثار جلال عضد

جلال عضد

ماییم و دلی به غم نشسته

1 ماییم و دلی به غم نشسته روزان و شبان دُژم نشسته

2 هر کس پی شادیی گرفتند ما با غم او به هم نشسته

3 خلقی ز غم دهان تنگش در رهگذر عدم نشسته

4 راحت طلبند مردم از دوست ما منتظر الم نشسته

5 ماییم ز شادی دو عالم برخاسته و به غم نشسته

6 آن طرّه نگر چو شاخ سنبل در باغچه ارم نشسته

7 خورشید به دیده پاک کرده گردی که بر آن قدم نشسته

8 در شرح غمش جلال باشد همواره پس قلم نشسته

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر