1 بیمهری آن بهانهجو میدانم بی درد و ستم عادت او میدانم
2 جز جور و جفا عادت آن بدخو نی من شیوهٔ یار خود نکو میدانم
1 میرفتم و خون دل براهم میریخت دوزخ دوزخ شرر ز آهم میریخت
2 میآمدم از شوق تو بر گلشن کون دامن دامن گل از گناهم میریخت
1 ای حیدر شهسوار وقت مددست ای زبدهٔ هشت و چار وقت مددست
2 من عاجزم از جهان و دشمن بسیار ای صاحب ذوالفقار وقت مددست
1 ما کشتهٔ عشقیم و جهان مسلخ ماست ما بیخور و خوابیم و جهان مطبخ ماست
2 ما را نبود هوای فردوس از آنک صدمرتبه بالاتر از آن دوزخ ماست
1 ای دلبر ما مباش بی دل بر ما یک دلبر ما به که دو صد دل بر ما
2 نه دل بر ما نه دلبر اندر بر ما یا دل بر ما فرست یا دلبر ما
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به