- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 وقت آن آمد که خوش باشد کنار سبزه جوی گر سر صحرات باشد سروبالایی بجوی
2 ور به خلوت با دلارامت میسر میشود در سرایت خود گل افشان است سبزی گو مروی
3 ای نسیم کوی معشوق این چه باد خرم است تا کجا بودی که جانم تازه میگردد به بوی
4 مطربان گویی در آوازند و مستان در سماع شاهدان در حالت و شوریدگان در های و هوی
5 ای رفیق آنچ از بلای عشق بر من میرود گر به ترک من نمیگویی به ترک من بگوی
6 ای که پای رفتنت کند است و راه وصل تند بازگشتن هم نشاید تا قدم داری بپوی
7 گر ببینی گریه زارم ندانی فرق کرد کآب چشم است این که پیشت میرود یا آب جوی
8 گوی را گفتند کای بیچاره سرگردان مباش گوی مسکین را چه تاوان است چوگان را بگوی
9 ای که گفتی دل بشوی از مهر یار مهربان من دل از مهرش نمیشویم تو دست از من بشوی
10 سعدیا عاشق نشاید بودن اندر خانقاه شاهد بازی فراخ و زاهدان تنگ خوی