-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 وقتست کنم شور جنون عام و بگریم چون ابر بر آیم به سر بام و بگریم
2 تا گرد ره هرزه دویها بنشیند از آبله چشمی بکنم وام و بگریم
3 چون ابر به صد دشت و درم اشک فشانیست کو بخت که یکجا کنم آرام و بگریم
4 فرصت ز چراغ سحرم بال فشان رفت از منتظرانم که شود شام و بگریم
5 شاید نگهی صید کند دانهٔ اشکی در راه تو چندی فکنم دام و بگریم
6 چون شمع خموشم بگذارید مبادا یادم دهد آغاز ز انجام و بگریم
7 دور از نگهت حاصلم این بس که درین باغ چشمی دهم آب ازگل بادام و بگریم
8 نومید وصالم من بیدل چه توانکرد دل خوشکنم ایکاش به این نام و بگریم