جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

نوبت از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 464

غزل 464 ام از 6329 غزلیات

نوبت وصل و لقاست نوبت حشر و بقاست

1 نوبت وصل و لقاست نوبت حشر و بقاست نوبت لطف و عطاست بحر صفا در صفاست

2 درج عطا شد پدید غره دریا رسید صبح سعادت دمید صبح چه نور خداست

3 صورت و تصویر کیست این شه و این میر کیست این خرد پیر کیست این همه روپوش‌هاست

4 چاره روپوش‌ها هست چنین جوش‌ها چشمه این نوش‌ها در سر و چشم شماست

5 در سر خود پیچ لیک هست شما را دو سر این سر خاک از زمین وان سر پاک از سماست

6 ای بس سرهای پاک ریخته در پای خاک تا تو بدانی که سر زان سر دیگر به پاست

7 آن سر اصلی نهان وان سر فرعی عیان دانک پس این جهان عالم بی‌منتهاست

8 مشک ببند ای سقا می‌نبرد خنب ما کوزه ادراک‌ها تنگ از این تنگناست

9 از سوی تبریز تافت شمس حق و گفتمش نور تو هم متصل با همه و هم جداست

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر نوبت وصل و لقاست نوبت حشر و بقاست

شاعر شعر نوبت وصل و لقاست نوبت حشر و بقاست چه کسی است ؟

شاعر شعر نوبت وصل و لقاست نوبت حشر و بقاست جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر نوبت وصل و لقاست نوبت حشر و بقاست در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر نوبت وصل و لقاست نوبت حشر و بقاست چیست ؟

قالب شعر نوبت وصل و لقاست نوبت حشر و بقاست غزل است

مضمون اصلی شعر نوبت وصل و لقاست نوبت حشر و بقاست چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
بنر