1 وقت سحر است، خیز ای مایهٔ ناز، نرمکنرمک باده خور و چنگ نواز،
2 کانها که بجایند نپایند کسی، و آنها که شدند کس نمیآید باز!
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 مرغی دیدم نشسته بر بارهٔ توس، در چنگ گرفته کلّهٔ کیکاوس،
2 با کلّه همیگفت که: افسوس، افسوس! کو بانگ جَرَسها و کجا نالهٔ کوس؟
1 از منزلِ کفر تا به دین، یک نفس است، وز عالم شک تا به یقین، یک نفس است،
2 این یک نفسِ عزیز را خوش میدار، کَز حاصلِ عمرِ ما همین یک نفس است.
1 هان کوزهگرا بپای اگر هشیاری تا چند کنی بر گل مردم خواری
2 انگشت فریدون و کف کیخسرو بر چرخ نهادهای چه میپنداری
1 دنیا دیدی و هرچه دیدی هیچ است، و آن نیز که گفتی و شنیدی هیچ است،
2 سرتاسرِ آفاق دویدی هیچ است، و آن نیز که در خانه خزیدی هیچ است.
1 هر راز که اندر دل دانا باشد باید که نهفتهتر ز عنقا باشد
2 کاندر صدف از نهفتگی گردد در آن قطره که راز دل دریا باشد
1 تا کی غم آن خورم که دارم یا نه وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه
2 پرکن قدح باده که معلومم نیست کاین دم که فرو برم برآرم یا نه
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **