- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دارد زبون بتیغ زبان طعنه گو مرا بستان بخیر ای اجل از دست او مرا
2 یا رب چه کینه داشت بمن دشمنی که او شد رهنمون بدیدن آن کینه جو مرا
3 از بخت شور و تلخی عمرم خبر نداشت آن کز خدای خواست بصد آرزو مرا
4 آید همان شکست زسنگ ملامتم دوران اگر کند گل و سازد سبو مرا
5 ضایع چنان شدم که گر افتم بگوشه یی کس ننگرد بنیک و بد از هیچ سو مرا
6 دیگر حریف رشگ جگرسوز نیستم منشین بغیر یا بکش ای تندخو مرا
7 گفتم که بر فغانی بیدل مکن جفا گفتا عجب که باشد ازین گفتگو مرا