دارد زبون بتیغ زبان از بابافغانی شیرازی غزل 38

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

دارد زبون بتیغ زبان طعنه گو مرا

1 دارد زبون بتیغ زبان طعنه گو مرا بستان بخیر ای اجل از دست او مرا

2 یا رب چه کینه داشت بمن دشمنی که او شد رهنمون بدیدن آن کینه جو مرا

3 از بخت شور و تلخی عمرم خبر نداشت آن کز خدای خواست بصد آرزو مرا

4 آید همان شکست زسنگ ملامتم دوران اگر کند گل و سازد سبو مرا

5 ضایع چنان شدم که گر افتم بگوشه یی کس ننگرد بنیک و بد از هیچ سو مرا

6 دیگر حریف رشگ جگرسوز نیستم منشین بغیر یا بکش ای تندخو مرا

7 گفتم که بر فغانی بیدل مکن جفا گفتا عجب که باشد ازین گفتگو مرا

عکس نوشته
کامنت
comment