آن سرو سیم‌اندام من چون از قصاب کاشانی غزل 117

قصاب کاشانی

آثار قصاب کاشانی

قصاب کاشانی

آن سرو سیم‌اندام من چون از گلستان بگذرد

1 آن سرو سیم‌اندام من چون از گلستان بگذرد موج لطافت جو به جو از هر خیابان بگذرد

2 شب‌های هجر او دلم راضی نمی‌گردد اگر یک قطره آب چشمم از بالای مژگان بگذرد

3 از کثرت کم‌طالعی ترسم نسیم کوی او چون بر مزار من رسد برچیده دامان بگذرد

4 آن بی‌سرانجامم که گر عضوی ز من یابد هما یک عمر سرگردان شود تا از بیابان بگذرد

5 در رنج روزافزونم و بیمم از آن باشد که او تا چاره دردم کند کارم ز درمان بگذرد

6 از گرمی تیغش کشد بر استخوانم شعله‌ای برق آتش‌افشانی کند تا از نیستان بگذرد

7 قصاب را بار گران افکنده زین ره بر قفا اول به منزل می‌رسد هرکس که از جان بگذرد

عکس نوشته
کامنت
comment