1 آن را که ز دست بی زری پامال ست رسوایی نیز لازم احوال ست
2 ما خشک لبیم و خرقه آلوده به می ساقی مگرش پیاله از غربال ست
1 از تست اگر ساخته، پرداخته ما کفری نبود مطلب بی ساخته ما
2 پرورده نازیم به رحمتکده عجز بر پای تو باشد سرافراخته ما
1 به پایان محبت یاد می آرم زمانی را که دل عهد وفا نابسته دام دلستانی را
2 فسونی کو که بر حال غریبی دل به درد آرد بداندیشی به اندوه عزیزان شادمانی را
1 در گرد ناله وادی دل رزمگاه کیست؟ خونی که می دود به شرایین، سپاه کیست؟
2 حسن تو در حجاب ز شرم گناه کیست؟ جا بر کرشمه تنگ ز جوش نگاه کیست؟