1 آن صحن چمن، که از دم دی گفتی: دم گرگ یا پلنگ است
2 اکنون ز بهار مانوی طبع پرنقش و نگار همچو ژنگ است
3 بر کشتی عمر تکیه کم کن کاین نیل نشیمن نهنگ است
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 پوپک دیدم به حوالی سرخس بانگک بر برده به ابر اندرا
2 چادرکی دیدم رنگین برو رنگ بسی گونه بر آن چادرا
1 گر نعمهای او چو چرخ دوان همه خوابست و خواب بادفره
1 به سرای سپنج مهمان را دل نهادن همیشگی نه رواست
2 زیر خاک اندرونت باید خفت گر چه اکنونت خواب بر دیباست
1 هرکه نامخت ازگذشت روزگار نیز ناموزد ز هیچ آموزگار
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **