1 آن صحن چمن، که از دم دی گفتی: دم گرگ یا پلنگ است
2 اکنون ز بهار مانوی طبع پرنقش و نگار همچو ژنگ است
3 بر کشتی عمر تکیه کم کن کاین نیل نشیمن نهنگ است
1 بر رخش زلف عاشق است چو من لاجرم همچو منش نیست قرار
2 من و زلفین او نگونساریم او چرا بر گل است و من بر خار؟
1 وقت شبگیر بانگ نالهٔ زیر خوشتر آید به گوشم از تکبیر
2 زاری زیر و این مدار شگفت گر ز دشت اندر آورد نخجیر
1 مهتران جهان همه مردند مرگ را سر همه فرو کردند
2 زیر خاک اندرون شدند آنان که همه کوشکها برآوردند
1 هرکه نامخت ازگذشت روزگار نیز ناموزد ز هیچ آموزگار