1 آن صحن چمن، که از دم دی گفتی: دم گرگ یا پلنگ است
2 اکنون ز بهار مانوی طبع پرنقش و نگار همچو ژنگ است
3 بر کشتی عمر تکیه کم کن کاین نیل نشیمن نهنگ است
1 دریغ! مدحت چون درو آبدار غزل که چابکیش نیاید همی به لفظ پدید
2 اساس طبع ثنایست، بل قویتر ازان ز آلت سخن آمد همی همه مانیذ
1 بینی و گنده دهان داری و نای خایگان غر، هر یکی همچون درای
1 حسودانت را داده بهرام نحس ترا بهره کرده سعادت زواش
1 هرکه نامخت ازگذشت روزگار نیز ناموزد ز هیچ آموزگار