- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شه کبریا منشا توئی که امیر عز مجلّلی به تو زیبد عرش جلال حق که به تاج قدس مکلّلی
2 چو نخواست حق ز کمال خود نظری به سوی مثال خود بگرفت پیش جمال خود ز هویت تو سینجلی
3 لمعات نخله موسوی نفخات خلقت عیسوی ز فروغ روی تو پرتوی ز هوای گوی تو شمألی
4 توئی ای امیر جهانگشا که ز بدو خلقت ماسوی به سریر رفعت کبریا نه نشسته چون تو مجللی
5 به ظلم سکندر آب جو، به طوی کلیم فرشته خو به سنای نور تو راه پو، ز ضیای نار تو مصطلی
6 توئی آنکه خواست چو ذوالمنن زره عنایت و فضل و من ز طلوع طلعت خویشتن به ورای خویش تفضّلی
7 ز تنزّه احدیتش ز تقدس صمدیتش بنمود سرّ هویتش زجلال ذات تو منجلی
8 توئی آن مثال بدیع حق که ز بعد ذات منیع حق نکشیده کلک صنیع حق به کمال شخص تو هیکلی
9 ز تو صادر اول ما ذکر به تو لاحق آخر مازبر تو خود آن مهین مقتدر که هم آخری که هم اولی
10 به دلیل آیه انمّا و نصّ سوره هل اتی به صریح لو کشف الغطا و خطاب سر سینجلی
11 به نبی ظهیر و معین توئی و امیر ملک یقین توئی و مجیر روح الامین توئی و به کاینات توئی ولی
12 کسی ار ز پرده به جز صدا نشنید و خواند تو را خدا فلقد أشار بما بدا و حماک عنه بمعزلی
13 به حجاب قدس حریم حق توئی آن نهفته ندیم حق که هنوز صنع قدیم حق ننموده کنز نهان جلی
14 لمعات وجهک اشرقت و شعاع طلعتک اعتلی ز چه رو ألست بربکم نزنی بزن که بلی بلی