1 آن عیش که جمله عیش ها راست کلید نابوده و نارسیده صد بار رمید
2 برقیست که تا نمود دیدار گذشت مرغیست که تا نشست بر بام پرید
1 چند از مؤذن بشنوم توحید شرکآمیز را کو عشق تا یک سو نهم شرع خلافانگیز را
2 ذکر شب و ورد سحر نی حال بخشد نی اثر خواهم به زناری دهم تسبیح دستآویز را
1 ز حرمانم غمی در خاطر یاران شود پیدا چو بیماری که مرگش بر پرستاران شود پیدا
2 چو پیدا گردم از راهی، چنان یاران رمند از من که بدمستی میان جمع هشیاران شود پیدا
1 قرعه بر وصل زند دیده و سامانش نیست کاین خیال دید از آن چشم که حیرانش نیست
2 نرگس از گردش چشمت به شراب افتادست می پرستیست که مخمور به دورانش نیست