آنرا که درد عشق تو ره یافت از سحاب اصفهانی غزل 100

سحاب اصفهانی

آثار سحاب اصفهانی

سحاب اصفهانی

آنرا که درد عشق تو ره یافت در مزاج

1 آنرا که درد عشق تو ره یافت در مزاج مرگ است یا وصال یکی زین دواش علاج

2 در ملک حسن و ملک ملاحت تو آن شهی کالحق سزد اگر دهدت شاه مصر باج

3 ماهی تو وز طره ات اینک برخ کلف شاهی تو وز کاکلت اینک به فرق تاج

4 مژگان تو سنان و دو چشمان دو ترک مست زلف تو صولجان و دو پستان دو گوی عاج

5 ای شه به شهر حسن تو باید زجان گذشت کآنجا بغیر جان نستانی زکس خراج

6 در جان چو درد تست بدرمان چه حاجت است در دل چو زخم تست به مرهم چه احتیاج

7 با جان همان کنی که کند برق با گیاه با دل همان کنی که کند سنگ با زجاج

8 بی او (سحاب) خواب نیاید به دیده ات گر از پرند بالش و از پرنیان دواج

عکس نوشته
کامنت
comment