- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آنرا که درد عشق تو ره یافت در مزاج مرگ است یا وصال یکی زین دواش علاج
2 در ملک حسن و ملک ملاحت تو آن شهی کالحق سزد اگر دهدت شاه مصر باج
3 ماهی تو وز طره ات اینک برخ کلف شاهی تو وز کاکلت اینک به فرق تاج
4 مژگان تو سنان و دو چشمان دو ترک مست زلف تو صولجان و دو پستان دو گوی عاج
5 ای شه به شهر حسن تو باید زجان گذشت کآنجا بغیر جان نستانی زکس خراج
6 در جان چو درد تست بدرمان چه حاجت است در دل چو زخم تست به مرهم چه احتیاج
7 با جان همان کنی که کند برق با گیاه با دل همان کنی که کند سنگ با زجاج
8 بی او (سحاب) خواب نیاید به دیده ات گر از پرند بالش و از پرنیان دواج