آن را که به از جلال الدین محمد مولوی غزل 2746

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

آن را که به لطف سر بخاری

1 آن را که به لطف سر بخاری از عقل و معامله برآری

2 از یک نظرت قیامتی خاست یا رب تو در آن نظر چه داری

3 از لعل تو دل دری بدزدید دزد است از آنش می‌فشاری

4 بفشار به غم تو دزد خود را غم نیست چو هم تو غمگساری

5 بفشار که رخت مؤمنان را پنهان کرده است از عیاری

6 یا من نعش العبید فضلا من کل مواقع العثار

7 بالفضل اعاد ما فقدنا بعد الحولان و التواری

8 فجرت من الهوا عیونا فی مرج قلوبنا جواری

9 تخضر بمائها غصون فی الروح لذیذه الثمار

10 یا من غصب القلوب جهرا ثم اکرمهن فی السرار

11 دی رفت و پریر رفت و امروز جان منتظر است تا چه آری

12 هر روز ز تو وظیفه دارد این باز هزار گون شکاری

13 برگیر کلاه از سر باز تا پر بزند در این صحاری

14 زان پیش که می‌دهد مرا دوست آن لطف نمود و بردباری

15 که مست شدم ز باده ماندم اندر بر لطف و حق گزاری

16 آید از باغ لطف و سبزی آید ز بهار هم بهاری

17 ای باد بهار عشق و سودا بر خسته دلان چه سازگاری

18 اسکت و افتح جناح عشق حان الجولان فی المطار

19 خاموش که غیر حرف و آواز بی صد لغت دگر سواری

عکس نوشته
کامنت
comment