1 خوش بهاری است قدحنوشیها بوی گل نشئه بیهوشیها
2 گریه کی فرصت حیرت میداد میشمردم به تو خاموشیها
3 لب گشودم سخن از یادم رفت چه بهشتی است فراموشیها
4 چقدر درد دل از یادم رفت حاصلی داشت فراموشیها
1 کسی طی می تواند کرد راه ای بیابان را که پای شوق او از سبزه نشناسد مغیلان را
2 به جایی می رسد پاکیزه گوهر گرچه در اول صدف زندان نماید قطره باران نیسان را
1 بحر عشق است و وفا گوهر پاک است اینجا کشتی چاره گران سینه چاک است اینجا
2 سیر بازار وفا محشر ارباب دل است عالم تفرقه یک دامن پاک است اینجا
1 فسونی خوانده چشمت شیشهها را که نرگسدان کند اندیشهها را
2 خدایا وحشیان را رام ما کن نخستین این تغافلپیشهها را