روی می‌تابد ز من گر ماه از فضولی بغدادی غزل 224

فضولی بغدادی

آثار فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

روی می‌تابد ز من گر ماه تابان گویمش

1 روی می‌تابد ز من گر ماه تابان گویمش می رود از پیشم از سرو خرامان گویمش

2 می خورد خون دلم گر گویمش جان منی می شود از چشم من پنهان اگر جان گویمش

3 با چنین حسنی که رشک از لطف آن دارد ملک هر که انسان گویدش نتوانم انسان گویمش

4 ای خوش آن وقتی که گویم حال دل پیشش ولی هر چه گویم از پریشانی پریشان گویمش

5 سجده روی بتان را کفر می خواند فقیه از مسلمانی نباشد گر مسلمان گویمش

6 نیست در دور رخش روی زمین را خال شب با چنین رخساره چون شمع شبستان گویمش

7 تیغ بیدادش فضولی بر من احسانیست لیک از بلای قطع می‌ترسم که احسان گویمش

عکس نوشته
کامنت
comment