1 گرد فتادگی شده بال همای ما منت نمی کشد ز کسی مدعای ما
2 با چاکهای سینه به محشر نمی رویم تا رنگ و بوی گل نشود خونبهای ما
3 حیرت ندیدگی گل گلزار وحشت است ای غافل از نگاه تغافل نمای ما
1 عکس مهتاب کشیده است پریخانه در آب شده از موج عیان محشر دیوانه در آب
2 گر خیال تو چراغ دل گوهر گردد خیزد از موج شرار پر پروانه در آب
1 کسی طی می تواند کرد راه ای بیابان را که پای شوق او از سبزه نشناسد مغیلان را
2 به جایی می رسد پاکیزه گوهر گرچه در اول صدف زندان نماید قطره باران نیسان را
1 چه گویم با کسی راز دل دیوانه خود را که خوابم می برد گر سرکنم افسانه خود را
2 سرانجام خیال توتیای غیرتی دارم به چشم خود کشم خاکستر پروانه خود را