1 باران عنایتش به ما بارانست باران چون نباردش به ما بار آن است
2 گوئی که منم یار تو ای سید من آری آری وظیفهٔ یار آن است
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 بی اسم کسی درک مسما نکند نام ار نبود تمیز اشیا نکند
2 عقل ار چه مصفی و مزکی باشد ادراک اله جز به اسما نکند
1 به قدر روزنه تابد به خانه نور قمر اگر به مشرق و مغرب ضیاش نام بود
1 عارفی کو بُود ز آل عبا خواه گو خرقه پوش و خواه قبا
2 جان معنی طلب نه صورت تن تن بی جان چه می کند دانا
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به