- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ملک آن پادشاه ملک معنی که نامش سکه نقد سخن بود
2 چنان آفاق گیر از اهل معنی که حد ملکش از قم تا دکن بود
3 زدی از سوز دل در خانه آتش دوات و کلک او شمع و لگن بود
4 بصورت گر بکلکش آرمیدی بمعنی ساکن بیت الحزن بود
5 بهر جا بکر معنی جلوه کردی باو نزدیکتر از پیرهن بود
6 سوی گلزار جنت رفت آخر که دلگیر از هوای این چمن بود
7 قلم چون نی اگر نالد عجب نیست نه او را در بنان او وطن بود
8 کسی کانگشت بر حرفش نهادی زغم انگشت حسرت در دهن بود
9 بجستم سال تاریخش ز ایام بگفتا (او سر اهل سخن بود)