1 جزوی و کلی از دو برون نیست آنچ هست جز وی همه تو بخشی و کلی همه خدای
2 من از خدای و از تو همی خواهم این دو چیز تا او ترا بقا دهد و تو مرا قبای
1 ایا شنیده هنرهای خسروان بخبر بیا ز خسرو مشرق عیان ببین تو هنر
2 دروغ زیر خبر دان و راست زیر عیان اکر دروغ تو نیکوست راست نیکوتر
1 ماه رخسارش همی در غالیه پنهان شود زلف مشکینش همی بر لاله شادروان شود
2 دردم آن روی است و درمانم هم از دیدار او دیده ای دردی که در وی بنگری درمان شود