نصیب ماست زیان بر سر زیان دیدن از کلیم غزل 525

کلیم

کلیم

کلیم

نصیب ماست زیان بر سر زیان دیدن

1 نصیب ماست زیان بر سر زیان دیدن گلی نچیدن و دیدار باغبان دیدن

2 غبار کوی تنزل بدیده تا نگشتی نمی توانی مسند بر آستان دیدن

3 خدا نصیب کند دیده ایکه بتوانی بروشنائی او سود در زبان دیدن

4 غبار کلفت او چشم را زیان دارد جهان بدیده پوشیده می توان دیدن

5 متاع قافله هستی آنچه خواهی هست ولی تو گرد توانی ز کاروان دیدن

6 زصدق دوستی آنکس که بهره مند بود شکسته دل شود از مرگ دشمنان دیدن

7 تو گر نباشی کج بین چگونه آید راست زخاک بودن و خود را بر آسمان دیدن

8 غبار جامه گر از تن رود، به صیقل فقر توان در آینه جسم روی جان دیدن

9 نظاره دل پر خون ز چاک سینه کلیم بود ز رخنه دیوار گلستان دیدن

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر