- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 باز آن مه در سمند ناز در جولان شده فتنه را سر کرده و سر فتنه ی دوران شده
2 تا صف خوبان شهر آشوب را بر هم زند کرده بر اهل نظر جولان و در میدان شده
3 چن بعزم گوی بازی رانده بیرون رخش ناز در پیش صد عاشق دلخسته سر گردان شده
4 چیست دانی گرد رخسارش عرق از تاب می قطره ی شبنم که بر گلبرگ تر غلتان شده
5 کیست آن سرو خرامان کان طرف دارد گذر کز چنین رفتار و قامت دیده ها گریان شده
6 پرتو مهر رخش چون ذره گردد آشکار جوهر جانها که در هستی او پنهان شده
7 بسکه می گرید فغانی دور از آن آرام جان خانه ی چشمش ز سیل متصل ویران شده