-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بر شکال دولت آبادست و ما بیبادهایم دامن دولت که ساقی باشد از کف دادهایم
2 دانه تسبیح بیآبست، کی بر میدهد ما چه بیحاصل به دام زهد خشک افتادهایم
3 قلعهها از دولت شاه جهان مفتوح شد ما ز دست بسته مهر شیشه نگشادهایم
4 خود متاع خانه خویشیم، چون مرغ قفس گر نهایم آزاد از قید جهان آزادهایم
5 روی برگشتن نمیدارد هدف از پیش تیر تو کمان فتنه را زه کن که ما اِستادهایم
6 پیش ما بزم نشاط و حلقه ماتم یکیست شمع بزمیم از برای سوختن آمادهایم
7 نه به ما پای گریزی مانده نه دست ستیز بر سر راه حوادث همچو مور جادهایم
8 از تلاش سرفرازی کی به جایی میرسیم ما که از افتادگی در پیش چون سجادهایم
9 پر نمیپیچیم بر صید مراد خود کلیم ما که عنقا را به دام آورده و سر دادهایم