- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بر دل ریشم لبت دارد بسی حق نمک گر بپرسی ز اشک خونینم بگوید یکبهیک
2 مردم چشم جهانی در جهان مردمی ای تو چشم و جان و مردم را به جای مردمک
3 ای دل ار خواهی ببینی خضر را خطش ببین آب حیوانست اگر باید لب لعلش بمَک
4 تا بود گلگون رخ زردم بسان روی یار بر رخم ای اشک خونین گر نمیباری محک
5 روی بنما تا که من از پیش برخیزم به کل زانکه در پیش یقین هرگز نماند هیچ شک
6 برقع از رخ برفکن بنمای مهر روی را تا که گردد ذرّهسان در پیش او مهر فلک
7 ای دل ار بینی رخش را در دمت گردد عیان کز جهان آدم چرا گردید مسجود ملک
8 گر ببینی نور رویش را به سان مغربی خط و خالش را بیا میخوان تو قرآن یکبهیک