سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

سعدی شیرازی
سعدی شیرازی

دل نماندست که گوی خم چوگان از سعدی شیرازی غزل 127

غزل 127 ام از 1930 غزلیات

دل نماندست که گوی خم چوگان تو نیست

1 دل نماندست که گوی خم چوگان تو نیست خصم را پای گریز از سر میدان تو نیست

2 تا سر زلف پریشان تو در جمع آمد هیچ مجموع ندانم که پریشان تو نیست

3 در تو حیرانم و اوصاف معانی که تو راست و اندر آن کس که بصر دارد و حیران تو نیست

4 آن چه عیبست که در صورت زیبای تو هست وان چه سحرست که در غمزه فتان تو نیست

5 آب حیوان نتوان گفت که در عالم هست گر چنانست که در چاه زنخدان تو نیست

6 از خدا آمده‌ای آیت رحمت بر خلق وان کدام آیت لطفست که در شأن تو نیست

7 گر تو را هست شکیب از من و امکان فراغ به وصالت که مرا طاقت هجران تو نیست

8 تو کجا نالی از این خار که در پای منست یا چه غم داری از این درد که بر جان تو نیست

9 دردی از حسرت دیدار تو دارم که طبیب عاجز آمد که مرا چاره درمان تو نیست

10 آخر ای کعبه مقصود کجا افتادی که خود از هیچ طرف حد بیابان تو نیست

11 گر برانی چه کند بنده که فرمان نبرد ور بخوانی عجب از غایت احسان تو نیست

12 سعدی از بند تو هرگز به درآید هیهات بلکه حیفست بر آن کس که به زندان تو نیست

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر دل نماندست که گوی خم چوگان تو نیست

شاعر شعر دل نماندست که گوی خم چوگان تو نیست چه کسی است ؟

شاعر شعر دل نماندست که گوی خم چوگان تو نیست سعدی شیرازی می باشد.

شعر دل نماندست که گوی خم چوگان تو نیست در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر دل نماندست که گوی خم چوگان تو نیست چیست ؟

قالب شعر دل نماندست که گوی خم چوگان تو نیست غزل است

مضمون اصلی شعر دل نماندست که گوی خم چوگان تو نیست چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر