خاقانی شروانی

خاقانی شروانی

خاقانی شروانی
خاقانی شروانی

سر نیست کز تو بر سر خنجر از خاقانی شروانی غزل 99

غزل 99 ام از 1365 غزلیات

سر نیست کز تو بر سر خنجر نمی‌شود

1 سر نیست کز تو بر سر خنجر نمی‌شود تا سر نمی‌شود غمت از سر نمی‌شود

2 از شست عشق نو نپرد هیچ ناوکی کان با قضای چرخ برابر نمی‌شود

3 هر دم به تیر غمزه بریزی هزار خون وین طرفه‌تر، که تیر تو خود تر نمی‌شود

4 سلطان نیکوانی و بیداد می‌کنی می‌کن که دست شحنه به تو در نمی‌شود

5 انصاف من ز تو که ستاند که در جهان داور نماند کز تو به داور نمی‌شود

6 روزم فرو شد از غم و در کوی عشق تو این دود جز ز روزن من بر نمی‌شود

7 روزی هزار بار بخوانم کتاب صبر گوشم به توست لاجرم از بر نمی‌شود

8 از آرزوی وصل تو جان و دلم نماند کامد شد فراق تو کمتر نمی‌شود

9 کردم هزار یارب و در تو اثر نکرد یارب مگر سعادت یاور نمی‌شود

10 خاقانیا ز یارب بیفایده چه سود کاین یارب از بروت تو برتر نمی‌شود

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر سر نیست کز تو بر سر خنجر نمی‌شود

شاعر شعر سر نیست کز تو بر سر خنجر نمی‌شود چه کسی است ؟

شاعر شعر سر نیست کز تو بر سر خنجر نمی‌شود خاقانی شروانی می باشد.

شعر سر نیست کز تو بر سر خنجر نمی‌شود در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 6 سروده شده است.

قالب شعر سر نیست کز تو بر سر خنجر نمی‌شود چیست ؟

قالب شعر سر نیست کز تو بر سر خنجر نمی‌شود غزل است

مضمون اصلی شعر سر نیست کز تو بر سر خنجر نمی‌شود چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.