نیست تا صبح بجز فکر تو کارم از فضولی بغدادی غزل 56

1 نیست تا صبح بجز فکر تو کارم همه شب کارم اینست جز این کار ندارم همه شب

2 همه روزم شده شب اختر آن شبها اشک آه ازین درد چسان اشک نبارم همه شب

3 لطف کن یک شب و در کلبه من گیر قرار تا بدانی که چرا نیست قرارم همه شب

4 تا ندانند که من بهر تو می نالم و بس بفغان از همه کس ناله برارم همه شب

5 تا ز من پیش تو گویند حکایت همه روز هیچ کس را بفراغت نگذارم همه شب

6 بامیدی که اگر بشنود آن ماه شبی ز فلک می گذرد ناله زارم همه شب

7 شب تنهایی من نیست فضولی بی تو شمع بزمست خیال رخ یارم همه شب