سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

سعدی شیرازی
سعدی شیرازی

آن را که جای نیست همه شهر از سعدی شیرازی غزل 1071

غزل 1071 ام از 1930 غزلیات

آن را که جای نیست همه شهر جای اوست

1 آن را که جای نیست همه شهر جای اوست درویش هر کجا که شب آید سرای اوست

2 بی‌خانمان که هیچ ندارد به جز خدای او را گدا مگوی که سلطان گدای اوست

3 مرد خدا به مشرق و مغرب غریب نیست چندان که می‌رود همه ملک خدای اوست

4 آن کز توانگری و بزرگی و خواجگی بیگانه شد به هر که رسد آشنای اوست

5 کوتاه دیدگان همه راحت طلب کنند عارف بلا که راحت او در بلای اوست

6 عاشق که بر مشاهدهٔ دوست دست یافت در هر چه بعد از آن نگرد اژدهای اوست

7 بگذار هر چه داری و بگذر که هیچ نیست این پنج روزه عمر که مرگ از قفای اوست

8 هر آدمی که کشتهٔ شمشیر عشق شد گو غم مخور که ملک ابد خونبهای اوست

9 از دست دوست هر چه ستانی شکر بود سعدی رضای خود مطلب چون رضای اوست

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر آن را که جای نیست همه شهر جای اوست

شاعر شعر آن را که جای نیست همه شهر جای اوست چه کسی است ؟

شاعر شعر آن را که جای نیست همه شهر جای اوست سعدی شیرازی می باشد.

شعر آن را که جای نیست همه شهر جای اوست در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر آن را که جای نیست همه شهر جای اوست چیست ؟

قالب شعر آن را که جای نیست همه شهر جای اوست غزل است

مضمون اصلی شعر آن را که جای نیست همه شهر جای اوست چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر