- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خوش نیست هرزمان زدن از جور یار داد ورنه ز دست تست مرا سد هزار داد
2 شد یار و غیر و داد قرار جفا به ما یاران نمیتوان به خود اینها قرار داد
3 رفت وز دست اهل تظلم عنان کشید داد از عنان کشیدن آن شهسوار داد
4 آن ترک ظلم پیشه دگر میرود که باز از خلق برخاست بر سر هر رهگذار داد
5 وحشی تو ظلم دیده و آن ترک تند خوست ترسم که سر زند ز تو بیاختیار داد