1 عادت ما نیست، رنجیدن ز کس ور بیازارد، نگوییمش به کس
2 ور برآرد دود از بنیاد ما آه آتش بار ناید یاد ما
3 ورنه ما شوریدگان در یک سجود بیخ ظالم را براندازیم، زود
4 رخصت اریابد ز ما باد سحر عالمی در دم کند زیر و زبر
1 نقض کرم است آن که قدرش در حوصلهٔ امید گنجد
1 یک دمک، با خودآ، ببین چه کسی از که دوری و با که هم نفسی
2 ناز بر بلبلان بستان کن! تو گلی، گل، نه خاری و نه خسی
1 رندان گاهی ملک جهان میبازند گاهی به نگاهی، دل و جان میبازند
2 این طور قمار، نه چند است و نه چون هر طور برآید، آنچنان میبازند