گر نبود خنگ مطلی لگام از شیخ بهایی مثنوی 1
1. گر نبود خنگ مطلی لگام
زد بتوان بر قدم خویش گام
1. گر نبود خنگ مطلی لگام
زد بتوان بر قدم خویش گام
1. از سمور و حریر بیزارم
باز میل قلندری دارم
1. دلم از قال و قیل گشته ملول
ای خوشا خرقه و خوشا کشکول
1. یکدمک با خود آ، ببین چه کسی
از که دوری و با که هم نفسی
1. دلا تا به کی، از در دوست دوری
گرفتار دام سرای غروری؟
1. ای نسیم صبح، خوشبو میرسی
از کدامین منزل و کو میرسی؟
1. روح بخشی، ای نسیم صبحدم
خود مگر میآیی از ملک عجم
1. چه خوش بودی اربادهٔ کهنه سال
شدی بر من خسته یکدم حلال
1. راه مقصد دور و پای سعی لنگ
وقت همچون خاطر ناشاد تنگ
1. عادت ما نیست، رنجیدن ز کس
ور بیازارد، نگوییمش به کس
1. خدمت مولوی، چه صبح و چه شام
کرده اندر کتابخانه مقام