- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مه ما نیست منور تو مگر چرخ درآیی ز تو پرماه شود چرخ چو بر چرخ برآیی
2 کی بود چرخ و ثریا که بشاید قدمت را و اگر نیز بشاید ز تو یابند سزایی
3 همه بیخدمت و رشوت رسد از لطف تو خلعت نه عدم بود من و ما که بدادی من و مایی
4 ز من و ماست که جانی بگشادهست دکانی و اگر نه به چه بازو کشد او قوس خدایی
5 غلطی جان غلطی جان همه خود را بمرنجان نه مسیحی که به افسون به دمی چشم گشایی
6 به سحرگاه و مشارق که شود تیره رخ مه کی بود نیم چراغی که کند نورفزایی
7 چه کشیمش چه کشیمش تو بیا تا که کشیمش که چراغ خلق است این بر آن شمع سمایی
8 مشکی را مشکی را مشکی پرهوسی را چه کشانی چه کشانی به مطارات همایی
9 چو رخ روز ببیند ز بن گوش بمیرد ز چه رفتی ز چه مردی تو چنین سست چرایی
10 زر و مال تو کجا شد پر و بال تو کجا شد عم و خال تو کجا شد و تو ادبار کجایی
11 هله بازآ هله بازآ به سوی نعمت و ناز آ که منت بازفرستم ز پس مرگ و جدایی
12 پر و بال تو بریدم غم و آه تو شنیدم هله بازت بخریدم که نه درخورد جفایی
13 ز پس مرگ برون پر خبر رحمت من بر که نگویند چو رفتی به عدم بازنیایی
14 کتب الله تعالی کرم الله توالی فتدلی و تجلی بعث العشق دوایی
15 فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن خمش و آب فرورو سمک بحر وفایی