شب نیست کم ز هجر از کمال‌الدین اسماعیل غزل 68

کمال‌الدین اسماعیل

آثار کمال‌الدین اسماعیل

کمال‌الدین اسماعیل

شب نیست کم ز هجر تو صد غم نمی رسد

1 شب نیست کم ز هجر تو صد غم نمی رسد اشکم بچار گوشۀ عالم نمی رسد

2 اندر تو کی رسم؟ که نسیم سحرگهی در گرد آن کلالۀ پر خم نمی رسد

3 در چشم من برست قد سرو پیکرت زان پلک چشمهام فراهم نمی رسد

4 از بس که خاک کوی تو دردیده ها کشند جز گرد از او بدین دل پر غم نمی رسد

5 فریاد من نمی رسی و این دل غمین از خشک ریش هجر بمرهم نمی رسد

6 شکرست اگر نمی رسدم مژدۀ وصال باری بلا و محنت و غم کم نمی رسد

7 گویم کزین سپس ندهم دامنت ز دست گفتن کنون چه سود که دستم نمی رسد؟

8 دشوار امید وصل توان داشت کز فراق ماهی بر آمد و خبری هم نمی رسد

عکس نوشته
کامنت
comment