جلال عضد

جلال عضد

جلال عضد
جلال عضد

شب نیست کز غمت دل من خون نمی‌شود از جلال عضد غزل 121

غزل 121 ام از 401 غزلیّات

شب نیست کز غمت دل من خون نمی‌شود

1 شب نیست کز غمت دل من خون نمی‌شود وز اشک روی زردم گلگون نمی‌شود

2 از پا درآمدیم ز دست غمت ولیک از سر هوای عشق تو بیرون نمی‌شود

3 گفتم که بی‌جمال تو روزم به سر شود ای جان نازنین چه کنم چون نمی‌شود

4 با درد عشق و دوری رویت اگر دلم وقتی صبور می‌شد و اکنون نمی‌شود

5 شد دامن وصال تو از دست من رها آری چه چاره، بخت چو وارون نمی‌شود

6 در جنب آتش دل و سیلاب دیده‌ام خور ذرّه می‌نماید و جیحون نمی‌شود

7 هرگز میان دیده و خیل خیال تو یک روز نگذرد که شبیخون نمی‌شود

8 بر ما اگرچه تو ستم افزون همی‌کنی ما را به جز محبّتت افزون نمی‌شود

9 از دست شد جلال ز هجران و دست او بر دامن وصال تو مقرون نمی‌شود

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر شب نیست کز غمت دل من خون نمی‌شود

شاعر شعر شب نیست کز غمت دل من خون نمی‌شود چه کسی است ؟

شاعر شعر شب نیست کز غمت دل من خون نمی‌شود جلال عضد می باشد.

شعر شب نیست کز غمت دل من خون نمی‌شود در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر شب نیست کز غمت دل من خون نمی‌شود چیست ؟

قالب شعر شب نیست کز غمت دل من خون نمی‌شود غزل است

مضمون اصلی شعر شب نیست کز غمت دل من خون نمی‌شود چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر