عیب من نیست که: در عشق از اوحدی مراغه‌ای غزل 537

اوحدی مراغه‌ای

اوحدی مراغه‌ای

اوحدی مراغه‌ای

عیب من نیست که: در عشق تو تیمار کشم

1 عیب من نیست که: در عشق تو تیمار کشم بار بر گردن من چون تو نهی بار کشم

2 بر سر خاک درت گر بودم راه شبی سرمه‌وارش همه در دیدهٔ بیدار کشم

3 دلم آن نیست که من بعد به کاری آید مگرش من به تمنای تو در کار کشم

4 به دهان تو، که از وی شکر اندر تنگست اگرم دست دهد قند به خروار کشم

5 هر که گل چیند از خار نباید نالید من که دل بر تو نهم جور به ناچار کشم

6 با سر زلف تو خود دست درازی نه رواست به ازآن نیست که پای بمقدار کشم؟

7 اوحدی، قصهٔ بیگانه بر یار برند من به پیش که بر جور که از یار کشم؟

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر