1 نیست مانی ابر پس چون باغ ازو ارتنگ شد نیست آزر باد پس چون باغ ازو شد پرنگار
2 چون درخت گل که هر چند ابر نوروزش همی بیشتر شوید مر او را بیشتر گردد نگار
3 پیش ازین از گل گلاب آمد همی و اکنون نگر کز گلاب آید همی گل ، نادرست این روزگار
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 الا تا نرگس خوبان همی بر مشتری تابد بودشان در شکنج زلف رخ چون ماه جوشن ور
1 ای ماه بروی لاله رنگ آمده ای از سینه و دل حریر و سنگ آمده ای
2 گر تو بدهان و چشم تنگ آمده ای دلتنگ چرایی ؟ نه بجنگ آمده ای
1 بهیچ در نروی تا در آن نیابی سود بهیچکس نروی تا در آن نبینی رنگ
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به