در سری نیست از محمدحسین غروی اصفهانی غزل 56

محمدحسین غروی اصفهانی

آثار محمدحسین غروی اصفهانی

محمدحسین غروی اصفهانی

در سری نیست که سودای سر کوی تو نیست

1 در سری نیست که سودای سر کوی تو نیست دل سودا زده را جز هوس روی تو نیست

2 سینۀ غمزده ای نیست که بی روی و ریا هدف تیر کمانخانۀ ابروی تو نیست

3 جگری نیست که از سوز غمت نیست کباب یا دلی تشنۀ لعل لب دلجوی تو نیست

4 عارفان را ز کمند تو گریزی نبود دام این سلسله جز حلقۀ گیسوی تو نیست

5 نسخۀ دفتر حسن تو کتابی است مبین ور بود نکتۀ سر بسته بجز موی تو نیست

6 ماه تابنده بود بندۀ آن نور جبین مهر رخشنده بجز غرۀ نیکوی تو نیست

7 خضر عمریست که سرگشتۀ کوی تو بود چشمۀ نوش بجز قرطه ای از جوی تو نیست

8 نیست شهری که ز آشوب تو غوغائی نیست محفلی نیست که شوری ز هیاهوی تو نیست

9 مفتقر در خم چوگان تو گوئی گوئی است چرخ با آن عظمت نیز بجز گوی تو نیست

عکس نوشته
کامنت
comment